داستان کامل بازی Stalker سه گانه ای از حوادث پشت پرده اعماق چرنوبیل
از آنجایی که نزدیک به انتشار فصل دوم بازی زیبا و پر طرفدار استالکر هستیم تصمیم گرفتیم آشنایی کاملی با داستان زیبا و اتفاقات هر 3 قسمت این بازی پیدا کنید. می خواهیم شما را به چرنوبیل ببریم. مکانی که پر از سورپرایزها و اتفاقات وحشتناک است و شما را با احتمالات زیادی در زمینه واقعیت چرنوبیل تنها می گذارد. پس با دیجیالیک همراه باشید با موضوع داستان کامل بازی Stalker سه گانه ای از حوادث پشت پرده اعماق چرنوبیل.
در سال 2007 یعنی سالی که شکوه بازی های ویدیویی با وجود عناوینی همچون آنچارتد و خدای جنگ 2 یا مَس افکت باعث بالا رفتن انتظار گیمرها از بازی های ویدیویی شده بود استودیوی GSC Game World با ساخت و انتشار عنوانی به نام استالکر (Stalker) توانست نظر بسیاری از گیمرها را به خود جلب کند. البته بیشترین عاملی که باعث این مجذوبیت شد، موضوع داستان بازی بود. موضوع بازی درباره یکی از بزرگ ترین و سهمگین ترین فجایع تاریخ بشریت بود، یعنی چرنوبیل.
خیلی از شماها به واسطه اینترنت، اخبار، مجلات و حتی سریال ساخته شده درباره چرنوبیل با این اتفاق ویران کننده آشنایی قبلی دارید. با این حال خلاصه وار درباره فاجعه چرنوبیل توضیحاتی را می دهیم تا قبل از پرداختن به داستان اصلی بازی یک زمینه آشنایی مختصر با آن داشته باشید.
جریان به سال 1986 در یکی از شهرهای اوکراین به نام پریپیات (Pripyat) باز می گردد. نیروگاه هسته ای این شهر به دلیل اشتباه برخی از پرسنل این نیروگاه دچار یک اشتباه انسانی متاثر کننده می شود. انفجاری که در ابتدا در یکی از راکتورها به وقوع می پیوندد. چیزی که بیشتر از این انفجار، ویران کننده بود مواد رادیواکتیوی بود که پس از آن با سرایت به سایر بخش ها و گسترش غیر قابل تصورش باعث بوجود آمدن یک فاجعه انسانی مهیب در ابعاد گسترده شد شد.
مواد آلوده کننده ی حاصل از این انفجار آزاد می شوند و بطور عجیبی تا کیلومترها آنطرف تر فضا را آلوده می کنند تا جایی که به روسیه و اوکراین هم سرایت می کنند و باعث مرگ و میر و آلوده شدن انسان های بیگناه زیادی می شوند. گروه های مدیریت بحران تشکیل می شوند و دولت اکراین دستور تخلیه فوری منطقه اطراف نیروگاه چرنوبیل را صادر می کند. در نتیجه تا شعاع 30 کیلومتری این نیروگاه به دلیل آلودگی و وجود تشعشعات هسته ای خالی از سکنه می شود.
تا اینجای داستان همه چیز عین واقعیت است. از این به بعد داستان بازی که حاصل احتمالات و نظریه های بسیاری از مردم و محقیقن است، توسط نویسنده بازی یعنی Oleksii Sytianov جمع آوری و به یک داستان اصلی تبدیل می شود. یعنی قسمت اول بازی Stalker به نام Shadow of Chernobyl به معنی سایه چرنوبیل، که یک داستان ترسناک و اکشن تیراندازی با مضمون علمی تخیلی و بر پایه وقایع چرنوبیل است که در سال 2007 منتشر شد.
با استقبال زیاد مخاطبین از این بازی در طی 2 سال بعد یعنی سال های 2008 و 2009 دو قسمت دیگر از بازی استالکر منتشر شدند و در مجموع توانستند با دارا بودن داستان زیبا و برگرفته از واقعیت نام خود را به عنوان برترین بازی های رایانه ای تاریخ به ثبت برسانند. اگر می خواهید با داستان کامل 3 گانه استالکر آشنا شوید در ادامه با ما همراه باشید.
داستان کامل بازی Stalker سه گانه ای از حوادث پشت پرده اعماق چرنوبیل
شما با شروع این بازی در یک دنیای پساآخرالزمانی غرق خواهید شد. این بازی در هر 3 قسمت با داشتن محیط تاریک و اتمسفر دارک و مرموز خود، هم مخاطب را می ترساند و هم هیجان زده می کند. بازی Stalker یک عنوان وحشت بقای مطلق است که لوکیشن آن در اروپای شرقی است. این بازی دارای عناصر خالص نقش آفرینی (RGP) می باشد که با دارا بودن تهدیدات ترسناک و رعب آور در میان انبوهی از موجودات جهش یافته شما را رها خواهد کرد.
شخصیت های قهرمان در این سه گانه باید برای جلوگیری از پیشروی دوباره حادثه چرنوبیل در محیطی که هم خطر وجود تشعشعات هسته ای و هم خطر حضور موجودات به صورت غیر منتظره وجود دارد در مسیرهایی پر از باتلاق و مرداب های خشن، جنگل هایی با رنگ های عجیب، زیرزمین های تاریک و طولانی و بسیاری دیگر از محیط های شگفت انگیز پیشروی کنند. با دانستن این خلاصه کوتاه از بازی به شرح داستان کامل بازی استالکر می پردازیم.
داستان قسمت اول بازی استالکر (Shadow of Chernobyl)
گفتیم که مردم منطقه به دستور دولت تا شعاع 30 کیلومتری را تخلیه کردند که به این ناحیه خالی از سکنه در طول کل داستانِ بازی «Zone» می گویند که در حقیقت محیط اصلی بازی به حساب می آید و مهمترین قسمتی است که همیشه با آن سر و کار خواهید داشت. بنابراین نام زون را در طول بازی به دفعات زیاد خواهید شنید. زون یک منطقه بسیار شگفت آور و مرموز است که شما را ساعت ها و روزها در خود گرفتار خواهد کرد. اما فعلا به ادامه داستان می پردازیم.
سال ها از آن فاجعه می گذرد و تا سال 2006 و طی این مدت دولت پایگاه های تحقیقاتی زیادی را ایجاد و توسعه می دهد تا با تمرکز بیشتر بتوانند با تحقیق و پژوهش بر روی این حادثه علت آن را کشف کنند. در همان دوران متوجه فعالیت های مشکوکی در Zone می شوند و تصمیم می گیرند یک تیم عملیاتی ویژه را برای بررسی اوضاع به منطقه اعزام کنند.
با این حال پس از ورودِ تیم ویژه به منطقه به دلیل آلودگی بالای زون، تعداد زیادی از افراد کشته می شوند و سایر افراد هم طی یک انفجار ناگهانی در مرکز زون به طرز مرموزی از بین می روند. اما این انفجار نه تنها نیروی ویژه را از بین می برد بلکه سبب سرایت بیشتر آلودگی و گسترش بیشتر زون به شعاع 5 کیلومتر دیگر می شود. یعنی محیطی با شعاع کلی 35 کیلومتر که هر موجود زنده ای را آلوده خواهد کرد.
طی گزارش های جسته و گریخته ای که دانشمندان و سربازان در پایگاه های تحقیقاتی از منطقه دریافت می کنند متوجه فعالیت های مشکوک و حتی وجود موجودات جهش یافته در آن منطقه می شوند. ضمن اینکه یک سری از اشیاء عجیب و غریب که نام آرتی فکت را بر آنها گذاشته اند کشف می شوند که با وجودِ دادن قدرت های ماورایی به انسان، می توانند احتمال آلودگی را بالاتر ببرند. این اشیاء می توانند درد را از بین ببرند و حتی به انسان ها قدرت حرکت سریع را بدهند.
با اینکه این مسائل قرار بود که جزء محرمانه ترین اطلاعات امنیتی دولت باشد اما در سال 2008 گزارش های محرمانه دولت به بیرون درز می کند و این مسئله سبب جلب نگاه خیلی از منفعت طلبان و ماجراجویان می شود که برای پیدا کردن و فروش آرتی فکت ها یا پیدا کردن موجودات عجیب و غریب و فروش آنها تلاش می کنند که به طور پنهانی وارد زون شوند. غافل از اینکه محیط آن منطقه بسیار خطرناک تر از آن چیزی است که تصورش را می کنند.
به افرادی که جانشان را بر کف دست می گذارند و به طور پنهانی وارد زون می شوند «استالکر» گفته می شود. پس از ورود استالکرها به آن منطقه گروه های زیادی در آنجا شکل می گیرند. از گروه های متشکل از افراد ارتش گرفته که برای از بین بردن استالکرها وارد منطقه شده اند تا اکولوژیست ها یا دانشمندانی که درون زون به پژوهش می پردازند. اما در این میان گروه های دیگری هم شکل می گیرند که برخی از آنها برای نابودی زون اقدام می کنند و برخی دیگر که تصور می کنند این منطقه یک مکان مقدس است برای نجات زون شکل گرفته اند.
در این میان دزدهای معمولی، غارتگران، مزدوران و اجیر شدگان هم حضور دارند. در نهایت گروه استالکرها هم هستند که در این بازی مهمترین گروه به حساب می آیند و پیش تر درباره آنها توضیح دادیم. از اینجا به بعد به سال 2012 می رسیم که شروع شکل گیری داستان اصلی و اتفاقات مهم قسمت اول به حساب می آید.
بازی با یک کلیپ مرموز و هیجانی شروع می شود. جایی که یک کامیون حامل بار انسان های مرده که شبیه به کسانی هستند که قبض روح شده اند در شبی تاریک و بارانی با سرعت در حال حرکت به سمت مقصدی نامعلوم است. در حالی که باران شدید است، آسمان در هم و صاعقه های عظیم و پیاپی تاریکی را به صورت مکرر به روشنایی روز تبدیل می کند. تا اینکه یک صاعقه بزرگ به کامیون برخورد می کند و آن را در هم می شکند. صبح روز بعد شخصی می آید و با دیدن کامیون و جنازه ها شروع به غارت آنها می کند تا اینکه متوجه می شود یکی از جنازه ها هنوز زنده است.
جنازه را بلند می کند و نزد تاجری به نام «سلروویچ» می برد و پس از به هوش آمدن او و مشخص شدن تاتوی روی دستش که به صورت S.T.A.L.K.E.R حک شده است مشخص می شود که او یک استالکر است. او شخصیت اصلی بازی است که ماموریتش کشتن فردی به نام «استرلوک» است. اما پس از به هوش آمدنش هیچ چیزی را به خاطر نمی آورد. به هر حال پس از اینکه حال این استالکر بهتر می شود، از آنجایی که هم می خواهد خاطراتش باز گردد و هم خود را مدیون سلروویچ می داند تصمیم می گیرد برای او کار کند.
سلروویچ ماموریت هایی را به او می دهد. ماموریت هایی مثل پیدا کردن افرادی مهم یا پیدا کردن اشیایی خاص و تحویل دادن آنها به سلروویچ. کلا حتماً باید برای این تاجر ماموریتی یا کاری را انجام دهد تا دهان باز کند و نشانه ای یا چیزی را که به دنبال آن است به استالکر بدهد. بالاخره پس از انجام چند ماموریت و پیدا کردن چیزهای مورد نیاز سلروویچ، او به استالکر می گوید که این استرلوک نامی که به دنبالش هستی هم یک استالکر است. او تنها کسی است که موفق به ورود به مرکز Zone شده است و درست همچون یک افسانه است.
با شنیدن این جملات از سلروویچ حالا این استالکر باید چند ماموریت حساس دیگر برای او انجام دهد. اول اینکه باید به یک مرکز تحقیقاتی برود و مدارکی را برای او پیدا کند. پس عازم مقصد می شود اما زمانی که به آنجا می رسد متوجه درگیری بین نیروهای ارتش و گروهی از استالکرها می شود. او به استالکرها می پیوندد و نیروهای ارتش را شکست می دهند. پس از ملحق شدن به گروه استالکرها و برای رسیدن به مقصد، همراه آنها به راه می افتد. اما در کنار آنها بودن هم خالی از خطر نخواهد بود.
در طی این مسیر بارها و بارها با موجوداتی بسیار ترسناک و عجیب و غریب روبرو می شود. موجودات جهش یافته ای که در اندامِ بسیاری از آنها آثار آلوده شدن توسط تشعشعات یا چیز دیگری موج می زند. استالکر پس از مبارزات زیاد و نابودی بسیاری از آنها یک بار در رویا تصاویری مبهم از استرلوک می بیند که به مرکز زون بسیار نزدیک شده است. اما این رویا چه مفهومی می تواند داشته باشد؟ این مسئله حس کنجکاوی مخاطب را هم قلقلک خواهد داد.
در ادامه مسیر، استالکر اسنادی را پیدا می کند که یکی از رازهای پشت پرده را فاش می کند. رازی که متعلق به همان انفجار دوم است که در ابتدای مطلب توضیح دادیم. مشخص می شود که انفجار سال 2006 زیر سر تعدادی از دانشمندان دولتی بوده است که با یک اشتباه احمقانه باعث گسترش 5 کیلومتری شعاع زون شده اند. نشانه هایی هم درباره دستگاهی عجیب و مرموز به نام «برین اسکورچر» پیدا میکند که می تواند با تحت فشار قرار دادن مغز انسان، او را از بین ببرد یا حتی تبدیل به زامبی کند.
استالکر با پیشروی در داستان با شخصی دیگر که نامش پرفسور است روبرو می شود. پرفسور یک کلاه ضد امواج و تشعشعات به او می دهد که قادر است در برابر امواج دستگاه برین اسکورچر مقاومت کند و از آسیب دیدن مغز استالکر جلوگیری کند تا بتواند وارد آزمایشگاه مخفی مورد نظر شود. این آزمایشگاه که کد 16 را دارد خیلی مشکوک به نظر می رسد و اینطور که پیداست سرنخ های زیادی در آن یافت خواهد شد. اما نفوذ به آن کار راحتی نیست و برای رسیدن به این آزمایشگاه باید با انبوه زامبی های اطراف آن دست و پنجه نرم کرد.
در هر حال بعد از نابودی زامبی ها و به هر صورتی که هست برین اسکورچر را پیدا کرده و آن را غیرفعال می کند. بعد از آن یک خاطره تکراری را در تخیلاتش می بیند که همیشه در این خاطره خودش و دو نفر دیگر که اینطور که پیداست رفیق های او هستند را مشاهده می کند. نکته عجیب و جالب محتوای خاطرات او که شدیدا او را در فکر فرو می برد این سوال است که چرا چهره اش در رویاهایش کاملا شبیه به استرلوک است. بلاخره بعد از پیدا کردن یک دکتر که اتفاقا او را هم در خاطراتش می دید متوجه می شود که خودش استرلوک است و در حقیقت خودش به دنبال خودش می گردد.
حالا داستان بسیار عجیب می شود و استرلوک را شدیدا گیج می کند (از اینجا به بعد دیگر به استالکر داستان می گوییم استرلوک که نام واقعی اوست). حالا که بلاخره خودش را پیدا می کند از این به بعد حافظه اش برمی گردد و بیشتر خاطراتش تداعی و به سرعت شروع به برگشتن می کنند. تازه متوجه می شود که او به همرا دو رفیقش یک سال پیش یعنی در سال 2011 چیزهایی درباره یک وسیله عجیب به نام «ویش گرنتر» می شنوند و پس از آن برای پیدا کردن این دستگاه راهی زون می شوند.
خلاصه دوباره استرلوک به هوش می آید و دکتر پس از شنیدن نام ویش گرنتر از دهان استرلوک، به او می گوید که چنین دستگاهی وجود خارجی ندارد و فقط ساخته ذهن و یک توهم است. در ادامه ی خاطرات استرلوک، او خودش را به همراه دو رفیقش مشاهده می کند که به مرکز زون رسیده اند. اما با یک در بسته مرموز روبرو شده اند که به هیچ طریقی قابل باز شدن نیست. در همین حین ناگهان یک انفجار بزرگ رخ می دهد و در حالی که استرلوک زخمی می شود رفیقش او را تنها می گذارد و می رود. با این حال استرلوک پس از اینکه بهتر می شود خود را به دکتر می رساند.
بعد از رفتن استرلوک به سمت مرکز، او مورد حمله گروهی به نام آسمان پاک (Clear Sky) قرار می گیرد که البته مشخص نیست در اینجا چه اتفاقی برای او می افتد و جریان این قسمت را باید در قسمت دوم این بازی متوجه بشوید. کلا این بازی پایان خیلی قابل فهمی ندارد و به همین دلیل باید اسپین آف آن را بازی کنید. یعنی نسخه دوم این بازی که در سال 2008 منتشر شد و به اتفاقات گروه آسمان پاک می پردازد.
استرلوک در زمان استراحت تصاویری از یک وسیله می بیند و صدایی می شنود که به او می گوید «بیا به سمت من» که احتمالا این صدای ویش گرنتر می باشد. “این قسمت من را به یاد دعوتِ چشم سائرون از فرودو بگینز در ارباب حلقه ها می انداخت که او را به موردور و کوه نابودی دعوت می کرد.”
در این شرایط که برین اسکرچر هم توسط استرلوک خاموش شده است و دیگر خطری در آن ناحیه برای نفوذ کننده وجود ندارد، شرایط برای هجوم سایر گروه ها و استالکرهای دیگر هم مهیا شده است. بنابراین آنها از سراسر مناطق به آنجا حمله ور می شوند. درگیری بزرگی رخ می دهد و احتمال یک انفجار بزرگ دیگر وجود دارد. مثل اینکه دستی در کار است و شخص یا اشخاصی در پشت این قضیه وجود دارند که نمی گذارند کسی به مرکز برسد.
خلاصه بعد از تمام این اتفاقات استرلوک که موفق به پیشروی شده است به دنبال ویش گرنتر می گردد. اما در این حین یادش به حرف های دکتر می افتد که به او هشدار داده بود که ویش گرنتر وجود خارجی ندارد و فقط یک توهم است. بنابراین او به دنبال دستگاهی می گردد که توهم ویش گرنتر را به وجود می آورد.
به هر ترتیب دستگاهی که توهم ویش گرنتر رو ساخته است را پیدا می کند و آن را نابود می کند اما با نابودی آن یک شخصِ به صورت هولوگرام، ظاهر می شود که شروع به صحبت و ارائه توضیحاتی به استرلوک می کند. او قصد دارد به دلیلی خاص، حقیقت را برای استرلوک بازگو کند. بنابراین شروع به تعریف می کند و می گوید:
این هولوگرام یک هوش یا نیروی برتر است که از ترکیب ذهن 7 دانشمند نابغه ساخته شده است تا با ترکیب دانش و آگاهی آنها این نیروی عظیم قادر باشد دنیا را پاکسازی کند و همه صفات و احساسات بد و منفی انسان ها را از بین ببرد. احساسات و صفاتی همچون خشم و نفرت یا طمع که دنیا را به سمت ویرانی کشیده اند. اما این دانشمندان از این مسئله غافل هستند که قرار است با این کار، نه تنها به مقصود مورد نظرشان نرسند بلکه با به وجود آوردن حادثه سال 2006 باعث افزایش 5 کیلومتر دیگر به شعاع 30 کیلومتری Zone شوند.
پس از خرابکاری که به وجود می آورند از ترس لو رفتن قضیه و جلوگیری از احتمالِ هجوم مردم به سمت آنها، برین اسکرچر را اختراع می کنند تا هم این قضیه، سر به مهر باقی بماند و هم هیچ کسی نتواند به آنها نزدیک شود. حتی لایه های امنیتی را محکم تر کردند و ویش گرنتر را هم توسعه دادند تا اگر احیاناً کسی توانست از برین اسکرچر عبور کند، حواسش پرت شود و نفوذ کنندگان دیگر نتوانند راه او را در پیش بگیرند و وارد شوند.
بنابراین در سال 2011 که استرلوک و دو رفیقش به نام های گوست و فنگ موفق به ورود به مرکز زون می شوند، این هوش برتر احساس خطر می کند و تصمیم می گیرد که تعدادی از استالکرها را با شستشوی مغزی به ماموریت های مهمی بفرستند تا کارهایی را برایشان انجام دهند. اما یک اشتباه کلیدی در این کار می کنند و رفیق استرلوک یعنی گوست را با استرلوک اشتباه می گیرند و خود استرلوک را برای کشتن استرلوک مامور می کنند. یعنی در حقیقت خودش را برای کشتن خودش می فرستند.
اما حالا که دست آنها رو شده است و همه چیز لو رفته است به استرلوک پیشنهاد می دهند که به آنها بپیوندد. حالا استرلوک دو راه در پیش رو دارد و واقعا باید تصمیمی سخت بگیرد. یا باید پیشنهاد آنها را بپذیرد یا اینکه رد کند. اگر پیشنهاد آنها را قبول کند که می رود و ذهنش را در اختیار هوش برتر قرار می دهد تا 7 نفر به 8 نفر تبدیل شوند و داستان همینجا به پایان برسد.
یا اینکه استرلوک این پیشنهاد را قبول نکند و همه آن 7 نفر را به رگبار ببندد که در نهایت، همین کار را هم می کند و همه آنها را به گلوله می بندد و داستان قسمت اول بازی استالکر یعنی Shadow of Chernobyl با وجود برخی ابهامات به پایان می رسد. که در قسمت های بعدی کاملا همه چیز مشخص خواهد شد.
در انتها باید گفت که داستان این بازی به غیر از این دو تصمیم می تواند شامل 5 تصمیم دیگر هم باشد که در اواسط بازی گرفته می شود. با گرفتن هر کدام از این 5 تصمیم می توانید 5 کاتسین پایانی متفاوت ببینید که البته همه آنها به نابودی استرلوک ختم می شود. تصمیم ها شامل درخواست های استرلوک از هوش برتر است که شامل درخواست پولدار شدن، جاودانگی، خوش بینی، بدبینی و حکومت بر کل دنیا می باشد که در تصمیم آخر یعنی حکومت بر دنیا، روح استرلوک از او گرفته و به نیروی برتر داده می شود.
داستان قسمت دوم بازی استالکر (Clear Sky)
اگر به خاطر داشته باشید در قسمت قبل جایی بود که استرلوک و دو دوستش در حال تلاش برای رسیدن به مرکز زون بودند که به یک درب بسته و غیر قابل ورود برخورد کردند و یک انفجار مشکوک مانع رسیدن آنها به مرکز زون شد و استرلوک هم زخمی شد. همچنین بعد از به هوش آمدنش تصمیم گرفت برای کشف ماجرا مجددا به سمت زون برود که مورد حمله گروهی به نام آسمان پاک یا Clear Sky قرار گرفت و پس از آن حافظه اش را از دست داد.
در قسمت قبل نتوانستیم در این باره متوجه اطلاعات زیادی در بازی بشویم. یعنی خود بازی این اجازه را به گیمر نمی دهد. اما در این قسمت به طور کامل می فهمیم که جریان از چه قرار بود و گروه آسمان پاک چه ماموریتی دارند و چطور استرلوک حافظه اش را از دست داد. همچنین اطلاعات کلی مهمی از بازی را دریافت خواهید کرد و درک شما نسبت به داستان بازی بیشتر از قبل می شود. داستان این قسمت، 7 ماه قبل از نسخه اول یعنی سایه چرنوبیل آغاز می شود و اتفاقات بازی را از دید گروه آسمان پاک دنبال خواهید کرد.
سال 2011 است و شخصیت اصلی بازی یک مزدور مرموز به نام اِسکار است. این شخص وظیفه رساندن 3 دانشمند به مرکز زون را بر عهده دارد. اما در حین انجام این ماموریت موج انفجاری عظیم باعث مرگ هر سه دانشمند می شود اما اسکار به طور معجزه آسایی زنده می ماند. این انفجار، همان انفجاری است که توسط ویش گرنتر در زمان تلاش استرلوک و دو رفیقش برای ورد به مرکز زون اتفاق افتاده بود. بعد از آن استرلوک تلاش دوباره ای برای نزدیک شدن به زون انجام داد که با حمله گروهی به نام Clear Sky مواجه شد و داستان در آنجا گُنگ و مبهم ماند.
به هر حال به ادامه داستان می پردازیم. گروه آسمان پاک اسکار را پیدا می کنند و او را نجات می دهند. متوجه خواهید شد که کار این گروه تحقیق بر روی علت انفجار و ماهیت کلی زون است. فرمانده این گروه که Lebedev نام دارد به اسکار می گوید که اینطور که مشخص است موج انفجار نمی تواند تاثیری بر روی بدن تو بگذارد و این برای تو یک موهبت محسوب می شود . اما به سیستم عصبی تو آسیب رسانده است و اگر تحت انفجارهای زیادی قرار بگیری قطعا کل سیستم عصبیت از بین خواهد رفت.
بنابراین بهتر است که برای نجات خودت هم که شده با ما همکاری کنی تا نفوذ کنندگانِ به زون را پیدا کنیم تا از انفجارهای بیشتر جلوگیری کرده باشیم. اسکار هم می پذیرد و وارد عمل می شود. ابتدا مهاجمانی که به تیم آسمان پاک حمله کرده اند را از بین می برد و در طی این ماموریت با موجودات ترسناکی روبرو می شود. همچنین در این مسیر با سلروویچ مواجه می شود. یعنی همان تاجری که در قسمت قبل هم حضور داشت.
سلروویچ همچنان مثل گذشته حاضر به پاسخ دادن سوالات کسی نیست مگر اینکه اسکار را به چند ماموریت بفرستد. بنابراین پس از انجام چند ماموریت، اسکار موفق می شود اسم یکی از دوستان استرلوک که فنگ نام دارد را از سلروویچ دریافت کند.
بنابراین به راه می افتاد و اینطور که پیداست در مسیر درستی پیش می رود. چرا که پس از آن همان شخصی را پیدا می کند که کلاه ضد تشعشع را در قسمت قبل به استرلوک داده بود و پرفسور نام داشت. خلاصه اسکار رَد رفیق های استرلوک را می زند و تمام اطلاعاتی را که در طول این مسیر به دست آورده بود را به فرمانده Lebedev تحویل می دهد.
با اطلاعات بدست آمده، گروه Clear Sky آماده حمله به استرلوک می شوند و اینجا درست همان جایی است که در قسمت قبل بدون توضیح باقی ماند. یعنی زمانیکه استرلوک پس از انفجار، عازم سفر به مرکز Zone شد اما با گروه آسمان پاک مواجه شد.
قبل از برخورد با استرلوک، Lebedev به اسکار سلاحی را می دهد که به وسیله آن می تواند کلاه محافظ استرلوک را از کار بیندازد. اما زمان برخورد موج سلاح با کلاه استرلوک، مجددا انفجاری دیگر صورت می گیرد و حالا متوجه می شوند که این انفجارها به استرلوک مرتبط نیست و به دلایل خاص دیگری اتفاق می افتد.
در نهایت پیگیر قضیه می شوند و در کاتسین آخر بازی می بینیم که همه اعضای گروه در یک راهرو تاسیساتی کشته شده اند و فقط استرلوک زنده مانده است اما حافظه اش را از دست داده است و هیچ چیزی را به یاد نمی آورد. با این کاتسین پایانی به سراغ قسمت بعد می رویم.
داستان قسمت سوم بازی استالکر (Call of Pripyat)
در قسمت قبل که به نوعی اسپین آف قسمت اول به حساب می آمد بازی داستانِ میانه مسیر نسخه اول را روایت می کرد. اما در این قسمت، داستان بعد از ماجراهای دو قسمت قبل اتفاق می افتد. اتفاقات گذشته شامل رفتن استرلوک به مرکز زون و نابود کردن سیستم هولوگرامی متشکل از آگاهی 7 نابغه بود که با این کار مسیر را برای سایر گروه ها باز کرد. یعنی می توانستند بدون اینکه مغزشان دچار اختلال شود وارد Zone شوند.
بعد از تمام این ماجراها و حالا که دیگر خبری از انفجارها هم نبود، ارتش در یک عملیات ویژه به نام «Fairway» با ارسال 5 هلی کوپتر پر از نیروهای ارتش، قصد داشت که کنترل Zone را در اختیار بگیرد. اما به دلیلی نامعلوم هر 5 هلی کوپتر سرنگون می شوند. با این حال اکثر سربازهای ارتش زنده ماندند و در پناهگاه های خاص، گروه های خود را تشکیل دادند. در نتیجه ی این اتفاقات، دولت به دلیل دادنِ تلفات کمتر و برای تحقیق بر روی دلایل این عملیاتِ شکست خورده، سربازی به نام «دِگ تیارف» را در نقش یک استالکر به زون می فرستند.
این سرباز در گذشته واقعاً یک استالکر بوده است که به دلایلی دست از کار کشیده و عضو ارتش شده است. بنابراین با زون آشنایی قبلی دارد. پس برای پیدا کردن بازمانده ها به شهر پریپیات می رود. در طول مسیرِ رسیدن به زون از مسیرهای زیرزمینی زیادی عبور می کند تا بالاخره بازمانده ها را پیدا می کند و با فرمانده آنها که سوکولوف نام دارد ملاقات می کند. فرمانده به دگ تیارف می گوید که گروهی به نام مونولیس ها ارتباط رادیویی ما را با مرکز قطع کرده اند. حتی احتمال می دهیم که همین گروه باعث سقوط هلی کوپترهای ارتش شده باشند.
بنابراین دگ تیارف برای نابودی مونولیس ها به نیروهای ارتش کمک می کند و به هر سختی که هست از سد این گروه خطرناک عبور می کنند. جالب اینجاست که پس از این درگیری همان سلاحی را پیدا می کنند که در قسمت قبل Lebedev آن را به اسکار داد تا توسط آن استرلوک را از بین ببرند.
بعد از یافتن این سلاح، شَک فرمانده و دگ تیارف نسبت به استفاده مونولیس ها از این سلاح جهت سرنگون کردن هلی کوپترها بیشتر می شود. با این حال بعد از اینکه دگ تیارف این سلاح را تعمیر می کند متوجه می شود که انهدام هلی کوپترها نمی تواند ارتباطی با این سلاح داشته باشد. چرا که این سلاح اثرات متفاوتی را نسبت به اثرات باقیمانده از سقوط هلی کوپترها به جای می گذارد.
در همین شک و شبهه ها هستند که متوجه نزدیک شدن یک سیگنال به پناهگاه خود می شوند. سیگنال نزدیک و نزدیک تر می شود و به پناهگاه می رسد. جالب است که این سگینال چیزی نیست به جز استرلوک که ظاهرا با داشتن اطلاعات زیاد خود، قصد کمک به ارتش را دارد. او پس از ملاقات فرمانده و دگ تیارف به آنها می گوید که سقوط هلی کوپترهای شما به دلیل نوعی خاص از ناهنجاری و اختلالات انرژی به نام آنومالی ها می باشد. این ناهنجاری ها هر چیزی که به آنها نزدیک شود را از بین می برند.
در نتیجه اطلاعات استرلوک کمک زیادی به آنها می کند و باعث غلبه گروه بر زون می شود و دولت پس از دریافت گزارش این مسئله که از طریق دگ تیارف دریافت می کند با ارسال هلی کوپترهایی بازماندگان را برمی گرداند. در پایان این داستان هم سرنوشت شخصیت های داستان مشخص می شود.
در آخر:
سوکولوف برای شکست در عملیات فیروِی مجازات و دگ تیارف به خاطر عملکرد مثبتش ترفیع می گیرد. استرلوک هم به دلیل همکاری با دولت و دادن اطلاعات مهمش باعث تاسیس و توسعه یک مرکز تحقیقاتی توسط دولت می شود که استرلوک به عنوان مدیر اصلی این پایگاه برای تحقیق بیشتر بر روی زون و نحوه نابودی کامل آن فعالیت خواهد کرد.
در نهایت بازی به پایان می رسد و حالا باید منتظر فصل دوم یا Stalker 2 که در سال 2024 منتشر می شود باشیم و باید دید که آیا قسمت جدید در ادامه همین اتفاقات جریان خواهد داشت یا حرف های تازه ای برای گفتن دارد. در هر صورت، بازی استالکر 2 یکی از مورد انتظارترین بازی هاییست که قرار است در این سال منتشر شود. اگر درباره 3 گانه استالکر سوال یا مطلبی داشتید خوشحال می شویم که با ما در میان بگذارید. از اینکه با دیجیالیک و موضوع داستان کامل بازی Stalker: سه گانه ای از حوادث پشت پرده اعماق چرنوبیل همراه بودید سپاسگذاریم.
مقالات مرتبط:
بررسی اجمالی بازی سایلنت هیل به همراه خلاصه داستان کامل فرنچایز